چهارده نور پاک (فارسی) - دکتر عقیقى بخشایشی - ج 5 - ص 655 - 657
محشر و فاطمه زهرا ( س )
از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت شده است که رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) فرمود : " چون روز قیامت فرا ‹ صفحه 656 › مى رسد ، براى فاطمه ( س ) گنبدى از نور برپا مى شود وحسین ( علیه السلام ) در حالى که سر بریدهء خود را در دست دارد به صحراى محشر مى آید . چون فاطمه ( س ) ، حسین ( علیه السلام ) را مى بیند ، فریادى مى زند که تمام فرشتگان مقرب و پیغمبران مرسل از گریهء او به گریه درمى آیند . پس از آن خداوند متعال ، حسین ( علیه السلام ) را به بهترین صورتى براى فاطمه ( س ) نمایان مى کند وحسین ( علیه السلام ) در حالى که سر بر بدن ندارد ، با قاتلان خود و آنان که ایشان را آماده کردند ، مخاصمه مى نماید و خداوند قاتلان او و کسانى که آمادهء کشتن او شدند و آنان که در قتل او شرکت داشتند ، همه را [ نزد فاطمه ( س ) ] جمع مى کند . چون حاضر شدند ، من فرد فرد آنان را مىکشم . باز زنده مى شوند . امیر المؤمنین ( علیه السلام ) آنان را به قتل مى رساند . سپس زنده مى شوند . حسن ( علیه السلام ) آنان را مى کشد ، باز زنده مى شوند . حسین ( علیه السلام ) آنان را مى کشد . سپس زنده مى شوند . هر کدام از ذریهء ما یک بار آنان را به قتل مى رساند . در این هنگام است که غضب ما بر طرف و اندوهها فراموش مى گردد " . پس از آن امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : " خدا رحمت کند شیعیان ما را . به خدا قسم ، آنان به خاطر حزن و اندوهى طولانى که در این مصیبت داشتند ، در مصیبت ما شریکند و از رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) روایت شده است که چون روز قیامت برپا شود ، فاطمه ( س ) با جمعى از زنها به محشر مى آید . به او خطاب مى شود که داخل بهشت شود . مى گوید : " داخل نمى شوم تا بدانم بعد از من با فرزندم چه کردند ؟ " خطاب مى شود : " نظرى به قلب محشر کن " . چون نگاه مى کند ، مى بیند حسین ( علیه السلام ) ایستاده است و سر بر بدن ندارد . او از دیدن این منظره صیحهاى مى زند و از صیحهء او من و فرشتگان فریاد مىزنیم " . در روایت دیگرى وارد شده است که فاطمه ( س ) از دیدن حسین ( علیه السلام ) فریاد مى زند : " اى فرزندم و اى میوهء دلم ! " در آن حال خداى متعال براى خاطر فاطمه ( س ) به غضب مى آید و آتشى را که " هب هب " نامیده مى شود و هزار سال دمیده شده تا به رنگ سیاه درآمده است و هرگز آسایش و فراغت در آن داخل ، و غم و اندوه از آن خارج نمى گردد ، مأمور مى کند که ‹ صفحه 657 › قاتلان حسین ( علیه السلام ) را برچیند . آتش آنان را از میان مردم برمىچیند و چون در میان آن جاى گرفتند ، آتش فریاد شدیدى مى زند و افروخته مى شود و آن جماعت هم فریاد مىزنند و برافروخته مىشوند و با صداى بلند مى گویند : " پروردگارا ! براى چه قبل از بت پرستان ، آتش را بر ما واجب گردانیدى و ما را معذب ساختى ؟ " خطاب مى رسد : " آن کسى که مى داند مانند آن کسى نیست که نمى داند " . ( شما مىدانستید ولى آنان نمىدانستند . ) این دو روایت را ابن بابویه در کتاب " عقاب الأعمال " نقل نموده است و در جلد سى ام کتاب " تذییل " تألیف محمد بن نجار ، ( شیخ المحدثین در بغداد ) در شرح حال فاطمه دخت ابوالعباس ازدى نیز دیدم ، به اسناد خود از طلحه نقل مى کند که گفت : " از رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) شنیدم ، مى فرمود : " موسى بن عمران از خداوند درخواست کرد که برادرم هارون از دنیا رفت ، تو او را بیامرز " . خداوند به او وحى فرستاد : " اى موسى ! اگر از من درخواست کنى که تمام مردم اولین و آخرین را بیامرزم ، هر آینه اجابت مى کنم ، به جز قاتل حسین بن على بن ابى طالب ( صلوات الله وسلامه علیهم ) را که هرگز مورد عفو قرار نخواهد گرفت " . |